این همه درد برای یه قلب

این همه درد برای یه قلب

 

قدیمتر ها می شنیدیم که قلب هر کسی به اندازه دست مشت کرده اون آدمه .

اما کسی برایمان نگفت که این قلب چه حجمی از درد را میتونه تحمل کنه . 

گاهی وقت ها اگه بخواهم دردهایی که توی قلبم ریخته را بشمارم ، تواناییش رو ندارم .

کسی برایمان نگفت که وقتی قلبت تندتر می زند دردها در حال اذیتش کردنش هستند

حال تو فرض کن می دانستم ، چکار می شود کرد با دردهایی که دیگر جا خوش کرده اند ؟

کسی در لابلای حجم چراغانی های کوچه پس کوچه های شهر پیدا نشد که بگوید :

قلبش گناه دارد اینقدر نگذارید درد بکشد .

همین الان که دارم می نویسم و ساعاتی از شب گذشته است احساس می کنم دردی خفیف قلبم را می فشارد .

اما به چه کسی می توانم بگویم ؟  فردا عید است و آدم ها همه مشغول شادی و دلمشغولی هاشان.

کسی مگر هست که تاب و توان حرف زدن با یک دردمند را داشته باشد ؟ 

بی کس و خسته در این شهرم و کسی نیست دردهای قلبم را مداوا کند .

تا صبح نخواهم خوابید . چشمانم را به آسمانی خواهم دوخت که ماه کاملی را در سینه دارد .

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 23 خرداد 1393برچسب:, ] [ 2:11 ] [ عماد کیان ]
[ ]